This kind of event occurs once in 3000 years.
فقط هر سه هزار سالی یک بار اتفاق می افتد
This photo has done miracles in many lives.
یک آرزو بکنید you have looked at the eye of God.
شما به چشم پروردگار خیره شده اید
Surely you will see the changes in your life within a day...... !
|
Posted: 27 Oct 2010 08:53 PM PDT کاربرد لامپ های ال ای دی به عنوان یک منبع نور کوچک و ارزان قیمت در دنیای دستگاه های الکترونیکی زیاداست. انواع آنها را می توان در نمایشگر ها، رباتها، اسباب بازی ها و یا حتی چراغ های راهنمایی و رانندگی دید. آقای John Roger یکی از محققین دانشگاه lllinois به همراه تیم تحقیقاتی خود لامپ های LED ساخته است که می تواند در محیط های مرطوبی مانند بدن انسان فعالیت داشته باشند. این LED های جدید در اندازه های بسیار کوچک و باریک ساخته میشوند. این تیم تحقیاتی توانسه لامپهایی تولید کند که تحت کشش خراب نمی شوند و می توانند دور خود بپیچند. انعطاف پذیری ال ای دی های جدید به گونه ای است که دارای قابلیت چرخش تا 720 درجه را دارند بدون آنکه هیچ تغییری در کیفیت و عملکرد این لامپ صورت گیرد. جالب است بدانید که این تیم تحقیقاتی یک صفحه مجهز به این لامپ ها را در زیر پوست یک موش آزمایشگاهی برای تست جاسازی کردند. از جزئیات الکترونیکی این لامپ ها و چگونگی تامین انرژی آنها خبری در دسترس نیست اما به گفته سرپرست تیم این شیت می تواند در محیط هایی مانند آب مخلوط با صابون و یا حتی زیر پوست انسان نیز فعالیت داشته باشد. این تیم تحقیقاتی امید دارد که این فن آوری بتواند جای خود را در دنیای گسترده پزشکی باز کرده و کاربرد های زیادی را به خود اختصاص دهد. برای مثال یکی از کاربرد های این لامپ های الکترونیکی جاسازی آنها در دستکش های جراحی پزشکان برای ایجاد میدان دید و نور بهتر در حین انجام اعمال جراحی است. تصورش را بکنید. شاید در آینده ای نه چندان دور خالکوبی هایی با لامپ ال ای دی در زیر پوست، جنبه تبلیغات و یا زیبایی پیدا کند! |
Posted: 28 Oct 2010 11:24 PM PDT حقیقت این است که آینده بازی های کامپیوتری برای خیلی ها سوال است. خیلی ها با نگاه به بازی های گذشته، به این فکر فرو می روند که بازی های آینده چگونه خواهد بود. سایت Kotaku، از سوات یرلی (Cevat Yerli)، یعنی خالق بازی کرایسیس ،کرایسیس 2 و مدیر شرکت Crytek دعوت کرده تا به مناسبت هفته بازی های کامپیوتری (PC Gaming Week)، به این سوال ها پاسخ دهد. پس در ادامه از زبان خود او مطالب را بشنوید: - معنی این حرف چیست؟ |
Posted: 30 Oct 2010 12:27 AM PDT ۴۱ سال پیش در ۲۹ اکتبر ۱۹۶۹ دو محقق علوم کامپیوتر نخستین پیام را از طریق اینترنت برای یکدیگر ارسال کردند. پروفسور لئونارد کلینراک و چارلی کلین از دانشگاه UCLA در این روز تلاش کردند کلمه "log" را ارسال کنند. |
چین سریع ترین سوپر کامپیوتر جهان را ساخت Posted: 29 Oct 2010 08:42 PM PDT یک مرکز تحقیقاتی در چین سریع ترین ابر رایانه دنیا را ساخته است تا به افزایش سرعت پیشرفت این کشور در تکنولوژی کمک کند. این ابر رایانه که Tianhe-1 نام دارد قادر به پردازش اطلاعات با سرعت 2.507 petaflops است. به این معنی که می توان 2,507 تریلیون محاسبه را در ثانیه انجام بدهد. قرار است برتری این کامپیوتر در سرعت محاسبه از روز جمعه رسمی شود. این کامپیوتر توانسته مقام اول را از رقیب امریکایی اش که XT5 Jaguar نام دارد برباید. ابر رایانه امریکایی که تا پیش از این رتبه نخست را داشت دارای سرعت محاسبه 1.75 petaflops بود. این برتری سبب می شود که رکورد جدیدی برای پردازش اطلاعات به ثبت برسد. از ابر رایانه ها برای کارهایی که نیاز به پردازش های بزرگ و پیچیده دارند استفاده میشود. مانند پیش بینی وضع اب و هوا یا شبیه سازی انفجارهای اتمی. البته همیشه بر سر داشتن سریع ترین کامپیوتر در جهان حس رقابت شدیدی وجود داشته است و حالا امریکایی ها و روس ها به فکر افتاده اند که هر چه زودتر یک مدل سریع تر بسازند تا رتبه اول را از آن خودشان کنند. |
روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند .
سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هرکدام از همکلاسی هایشان بگویند ، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند .
بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هرکدام از دانش آموزان پس از اتمام ،برگه های خود را به معلم تحویل داده ، کلاس را ترک کردند .
روز شنبه ، معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت ، وسپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر دانش آموز را در زیر اسم آنها نوشت .
روز دوشنبه ، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحویل داد .
شادی خاصی کلاس را فرا گرفت .
معلم این زمزمه ها را از کلاس شنید " واقعا ؟ "
"من هرگز نمی دانستم که دیگران به وجود من اهمیت می دهند! "
"من نمی دانستم که دیگران اینقدر مرا دوست دارند . "
دیگر صحبتی ار آن برگه ها نشد .
معلم نیز ندانست که آیا آنها بعد از کلاس با والدینشان در مورد موضوع کلاس به بحث وصحبت پرداختند یا نه ، به هر حال برایش مهم نبود .
آن تکلیف هدف معلم را بر آورده کرده بود .دانش آموزان از خود و تک تک همکلاسی هایشان راضی بودند با گذشت سالها بچه های کلاس از یکدیگر دورافتادند . چند سال بعد ، یکی از دانش آموزان درجنگ ویتنام کشته شد . و معلمش در مراسم خاکسپاری او شرکت کرد .
او تابحال ، یک سرباز ارتشی را در تابوت ندیده بود ... پسر کشته شده ، جوان خوش قیافه وبرازنده ای به نظر می رسید .
کلیسا مملو از دوستان سرباز بود . دوستانش با عبور از کنار تابوت وی ، مراسم وداع را بجا آوردند . معلم آخرین نفر در این مراسم تودیع بود .
به محض اینکه معلم در کنار تابوت قرار گرفت، یکی از سربازانی که مسئول حمل تابوت بود ، به سوی او آمد و پرسید : " آیا شما معلم ریاضی مارک نبودید؟ "
معلم با تکان دادن سر پاسخ داد : " چرا"
سرباز ادامه داد : " مارک همیشه درصحبتهایش از شما یاد می کرد . "پس از مراسم تدفین ، اکثر همکلاسی هایش برای صرف ناهار گرد هم آمدند . پدر و مادر مارک نیزکه در آنجا بودند ، آشکارا معلوم بود که منتظر ملاقات با معلم مارک هستند .
پدر مارک در حالیکه کیف پولش را از جیبش بیرون می کشید ، به معلم گفت :"ما می خواهیم چیزی را به شما نشان دهیم که فکر می کنیم برایتان آشنا باشد . "او با دقت دو برگه کاغذ فرسوده دفتریادداشت که از ظاهرشان پیدا بود بارها وبارها تا خورده و با نواری به هم بسته شده بودند را از کیفش در آورد .
خانم معلم با یک نگاه آنها را شناخت . آن کاغذها ، همانی بودند که تمام خوبی های مارک از دیدگاه دوستانش درونشان نوشته شده بود .
مادر مارک گفت : " از شما به خاطر کاری که انجام دادید متشکریم . همانطور که می بینید مارک آن را همانند گنجی نگه داشته است . "
همکلاسی های سابق مارک دور هم جمع شدند .چارلی با کمرویی لبخند زد و گفت : " من هنوز لیست خودم را دارم . اون رو در کشوی بالای میزم گذاشتم . "
همسر چاک گفت : " چاک از من خواست که آن را در آلبوم عروسیمان بگذارم . "
مارلین گفت : " من هم برای خودم را دارم .توی دفتر خاطراتم گذاشته ام . "
سپس ویکی ، کیفش را از ساک بیرون کشید ولیست فرسوده اش را به بچه ها نشان داد و گفت :" این همیشه با منه . . . . " . " من فکر نمی کنم که کسی لیستش را نگه نداشته باشد . "
معلم با شنیدن حرف های شاگردانش دیگر طاقت نیاورده ، گریه اش گرفت . او برای مارک و برای همه دوستانش که دیگر او را نمی دیدند ، گریه می کرد .
سرنوشت انسانها در این جامعه بقدری پیچیده است که ما فراموش می کنیم این زندگی روزی به پایان خواهد رسید ، و هیچ یک از ما نمی داند که آن روز کی اتفاق خواهد افتاد .
بنابراین به کسانی که دوستشان دارید و به آنها توجه دارید بگویید که برایتان مهم و با ارزشند ، قبل از آنکه برای گفتن دیر شده باشد.
اگر شما آنقدر درگیر کارهایتان هستید که نمی توانید چند دقیقه ای از وقتتان را صرف فرستادن این پیغام برای دیگران کنید ، به نظرشما این اولین باری خواهد بودکه شما کوچکترین تلاشی برای ایجاد تغییر در روابط تان نکردید ؟
هر چه به افراد بیشتری این پیغام را بفرستید ، دسترسی شما به آنهایی که اهمیت بیشتری برایتان دارند ، بهتر و راحت تر خواهد بود .
بیاد داشته باشید چیزی را درو خواهید کرد که پیش از این کاشته اید
دوست خوبم
امیدوارم همیشه خوبیهای من رو به یاد داشته باشی و بدیهام رو ببخشی و از یاد ببری ...
صمیمانه برات آرزوی موفقیت و شادکامی دارم