دخترک آسمان

به وبلاگ من خوش آمدید...

دخترک آسمان

به وبلاگ من خوش آمدید...

خیلی با حاله حتما بخونش

 

 

 

لاکردار اگه بدونی هنوز چقدر دوست دارم
هامون – مهرجویی
سلامتی سه تن ...ناموس ورفیق و وطن... سلامتی سه کس... زندانیو سربازو بی کس... سلامتی آزادی...سلامتی زندونی های بی ملاقات اعتراض- کیمیایی
برای آمدن در چشم نقاش باید در چشم انداز بود حکم- کیمیایی
مادرا هر وقت بمیرن زوده
باغ های کندلوس-ایرج کریمی

هی گفتی می گیرمت. ای تف به این لغت می گیرمت. کی رو می گیری؟ چی رو می گیری؟ من اگه بخوام شوهر کنم، من می گیرمت
حکم-کیمیایی

با زخم باید ساخت طول میکشه اما خوب میشه
سگ کشی- بیضایی

اگه می دونستم کی سر نوشته آدما رو می بافه ... بهش می گفتم ماله من و بشکافه
خانه ای روی آب- بهمن فرمان آرا

میوه تو عزا طعم نداره
قیصر-کیمیایی

مقدر است امروز لباس نو بپوشم. اگر می توانی، درد و غم را هم از تن من بشوی
سلطان صاحبقران - علی حاتمی

عاشق ها آدمای متوسطی هستن که با تعریف کردن از هم خودشونو بزرگ می کنن
حکم - مسعود کیمیایی

بلبل اگه تو قفس طلا بمونه، زندونیه ... می خونه ولی ادای خوندن رو در میاره
قارچ سمی - رسول ملاقلی‌پور
تواین دوره زمونه مرام و معرفت خیلی کم شده. قیصرخان می دونی چرا؟ ... چون همش خودت برداشتی قیصر - مسعود کیمیایی
چی میگی پسر؟ استادیوم یه چیز دیگه ست.داد می زنی.هورا می کشی.موج می خوری عین دریا.همه اینا به کنار، فحش میدی آقا فحش! فحش به عالم و آدم! هرچی که دلت می خواد میگی.هیچ کی هم باهات کاری نداره. آفساید - جعفر پناهی

آزمودم عقـل دوراندیش را ... بعد از این دیوانه سازم خویش را .. آی دکتر
هامون - داریوش مهرجویی

چه دنیای بدی! که من آخرین امید یه کسی ام
خانه ای روی آب- بهمن فرمان آرا

آقای رئیس، این خانوم ، این آقا و فک و فامیلاشون دست به دست هم دادن که منو نابود کنن. پاسبان گذاشته سر محل که منو دستگیر کنه... انگار من جنایت کرده ام. حالا هم باید نفقه شو بدم ... هم خونه رو بدم ، هم مهریه رو بدم ... هم بچه مو بدم ، هم شرفمو بدم . چرا؟ چرا؟ من نمی تونم طلاق بدم؟ من نمی تونم . این زن ، این زن سهم منه، حق منه، عشق منه ... من طلاق نمی دم...
هامون - داریوش مهرجویی
از آدمای بزرگ مجسمه ساختیمو دورش نرده کشیدیم ... اگه کسی حرف این مجسمه هارو باور کنه باید بین خودشو مردم نرده بکشه شب های روشن - فرزاد موتمن

از وقتی که تصمیم گرفتم دیگه نبینم، خیلی چیزا دیدم
بید مجنون - مجید مجیدی
ضیافت مرگ، عطر و طعمش دعاست.روغن خوبم تو خونه داریم، زعفرونم هست، اما چربی و شیرینی ملاک نیست، این حرمتیه که زنده ها به مرده هاشون می ذارن مادر - علی حاتمی

انقدر تو این شهر خر پیدا میشه که ما پیاده جای نریم
دیوانه ای از قفس پرید - احمدرضا معتمدی

ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمی زنه ... چون زنگاشو زده
سوته‌دلان - علی حاتمی
اسی - داریوش ارجمند : مارک کجایی؟
عباس - اکبر عبدی : حول و حوش نواب
اسی : نوابت هم خوبه آق کمال خوش اومدی
عباس : اسم ام عباسه فامیلی ام خاکپوره
اسی : اسم ات مراد ماست فامیلی ات مرام ما


آدم برفی - داوود میرباقری

بقرصی می قرصی ها! وابدی وامی دی ها
شب یلدا - کیومرث پور احمد

 

هو


 

 

12225499521zn4u8o.jpg

 

 

 

خدا گفت : زمین سردش است . چه کسی می تواند زمین را گرم کند؟

 

.لیلی گفت: من

 

.خدا شعله ای به او داد. لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت. سینه اش آتش گرفت. خدا لبخند زد. لیلی هم

 

.خدا گفت: شعله را خرج کن. زمینم را به آتش بکش

 

.لیلی خودش را به آتش کشید. خدا سوختنش را تماشا می کرد

 

.لیلی گُر می گرفت. خدا حظ می کرد. لیلی می ترسید آتشش تمام شود

 

.لیلی چیزی از خدا خواست. خدا اجابت کرد

 

. مجنون سر رسید. مجنون هیزم آتش لیلی شد

 

.آتش زبانه کشید. آتش ماند. زمین خدا گرم شد

 

.خدا گفت: اگر لیلی نبود، زمین من همیشه سردش بود

***

 

.خدا مشتی خاک را بر گرفت. می خواست لیلی را بسازد، از خود در او دمید

 

.و لیلی پیش از آنکه با خبر شود عاشق شد

 

سالیانی است که لیلی عشق می ورزد. لیلی باید عاشق باشد

 

. زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد، عاشق می شود

 

.لیلی نام تمام دختران زمین است؛ نام دیگر انسان

 

.خدا گفت: به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید. آزمونتان تنها همین است: عشق

 

.و هر که عاشق تر آمد، نزدیک تر است. پس نزدیک تر آیید، نزدیک تر

 

.عشق کمند من است. کمندی که شما را پیش من می آورد. کمندم را بگیرید

 

.و لیلی کمند خدا را گرفت

 

.خدا گفت: عشق فرصت گفتگو است، گفتگو با من

 

.و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد. لیلی هم صحبت خدا شد

 

.خدا گفت: عشق، همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند

 

.و لیلی مشتی نور شد در دستان خداوند

 

***

 

خدا گفت: لیلی جستجوست . لیلی نرسیدن است و بخشیدن

 

خدا گفت: لیلی سخت است. دیر است و دور از دست

 

شیطان گفت: ساده است. همین جایی و دم دست

 

و دنیا  پر شد از لیلی های زود.  لیلی های ساده اینجایی. لیلی های نزدیک لحظه ای

 

خدا گفت: لیلی زندگی ست. زیستنی از نوع دیگر

***

.دنیا که شروع شد زنجیر نداشت، خدا دنیای بی زنجیر آفرید

 

.آدم بود که زنجیر را ساخت، شیطان کمکش کرد

 

.دل، زنجیر شد، زن، زنجیر شد

 

!دنیا پر از زنجیر شد و آدم ها همه دیوانه ی زنجیری

 

خدا دنیا را بی زنجیر می خواست. نام دنیای بی زنجیر اما بهشت است

 

امتحان آدم همین جا بود. دستهای شیطا ن از زنجیر پر بود

 

خدا گفت: زنجیرهایتان را پاره کنید. شاید نام زنجیر شما عشق است

 

یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد. نامش را مجنون گذاشتند

 

مجنون اما نه دیوانه بود و نه زنجیری. این نام را شیطان بر او گذاشت

 

شیطان آدم را در زنجیرمی خواست. لیلی، مجنون را بی زنجیر می خواست

 

لیلی می دانست خدا چه می خواهد. لیلی کمک کرد تا مجنون زنجیرش را پاره کند

 

لیلی زنجیر نبود. لیلی نمی خواست زنجیر باشد

 

لیلی ماند . زیرا لیلی نام دیگرانسان است

 

***

قسمتی از کتاب لیلی نام تمام دختران زمین است

 

از عرفان نظرآهاری

سی نت


هر آنچه که باید در مورد کارت 6990 بدانید

Posted: 08 Mar 2011 08:10 AM PST

در حال حاضر انویدیا با چیپ GTX 580 خود، رهبری کارت های گرافیک تک هسته ای را برعهده دارد. اما امروز شرکت ای ام دی رسما کارت 6990 را همراه با مشخصات کامل معرفی نمود. این کارت دو هسته ای آمده است تا همه چیز را عوض کند. AMD به این کارت که جانشین 5970 است، لقب "سریع ترین گرافیک دنیا" را داده است. بگذارید اول به جدول مشخصات این کارت نگاه کنیم تا ببینیم که باید انتظار چه مقدار از سرعت را داشته باشیم.

معماری 40 نانومتری اولین چیزی است که در این کارت جلب توجه می کند. البته در این مورد تفاوتی میان 6990 و 5970 نیست. بعد از آن به بحث مهم ترانزیستور ها می رسیم. هر هسته این کارت، 2.64 میلیارد ترانزیستور دارد که یعنی جمعا 5.28 میلیارد ترانزیستور در این کارت قرار داده شده است. نکته جدید دیگر، عرضه 6990 در دو مدل است که یکی مدل استاندارد و دیگری مدل مخصوص اورکلاک است.

 

فرکانس هسته مدل استاندازد 830 مگاهرتز و مدل اورکلاک 880 مگاهرتز است. البته هر دوی این مدل ها از پردازنده های جریانی یکسانی بهره می برند. یعنی 3072 عدد و وقتی این مشخصات را با هم مخلوط کنیم؛ در مدل استاندارد؛ به توان 5.1 ترافلاپ و در مدل اورکلاک به 5.4 ترافلاپ می رسیم که این اختلاف بیشتر به اختلاف فرکانس های هسته مربوط می شود. فلاپ واحد محاسبه قدرت کارت های گرافیکی است که به تعداد دستور العمل های پردازشی در هر ثانیه اطلاق می شود. با این حساب هر ترافلاپ یعنی یک تریلیون دستور العمل در ثانیه.

 

این کارت از 192 واحد پردازش تکسچر بهره می برد. حالا اگر این تعداد را در سرعت هسته ی هر یک از کارت ها ضرب کنید، به Texture Fillrate دست می یابید که به ترتیب در مدل استاندارد و اورکلاک شده برابر 159.4 میلیارد و 169 میلیارد تکسچر در ثانیه است. در مورد اهمیت این رقم باید گفت؛ که میزان تکسچر هایی را نشان می دهد که کارت می تواند در هر ثانیه روی صفحه رندر کند. Pixel Fillrate هم در این کارت ها به ترتیب 53.1 و 56.3 گیگاپیکسل در ثانیه است. این یعنی مقدار پیکسل هایی که یک کارت گرافیک در هر ثانیه رندر می کند و روی حافظه ویدئویی اش ذخیره می نماید.

 

از دیگر نکات مهم باید به حافظه 4 گیگابایتی GDDR5 این کارت اشاره کرد که در فرکانس 1250 مگاهرتزی کار می کند. پس نرخ انتقال داده آن 5 گیگابیت در هر ثانیه است. پهنای باند هم 320 گیگابایت در ثانیه است. تا این جای کار، 6990 نسبت به 5970 پیشرفت کاملا محسوسی دارد. فقط در نرخ پردازنده های جریانی از آن کارت کمتر است که این هم به لطف سرعت هسته بالاتر و پردازنده های جریانی بهتر؛ جبران شده است. قدرت کارت 5970، 4.64 ترافلاپ بود در حالی که قدرت این کارت 5.1 ترافلاپ می باشد.

اما وقتی بحث مصرف انرژی به میان می آید، مدل اورکلاک کولاک می کند. البته مصرف انرژی هر دو کارت نسبت به 5970 ، به شدت بالاتر رفته. اما واقعا انتظار نداشتیم که حداکثر مصرف انرژی کارت 6990 اورکلاک 450 وات و مصرف آن در هنگام بازی 415 وات باشد! به هر حال کسانی که می خواهند اورکلاکینگ را با این کارت هم انجام دهند؛ باید به فکر یک پاور قدرتمند تر از قبل باشند.

 

hothardware  
انگجت

کدام بهتر است؟ یک بررسی عملی در تبلت ها

Posted: 07 Mar 2011 09:47 PM PST

tablet_tests_610x541_narenji_ir.JPG

اکثر مقایسه هایی که در مورد تبلت ها دیده ایم در مورد مشخصات سخت افزاری مانند قدرت پردازشگر و اندازه نمایشگر و سیستم عامل بوده است. حالا سایت سی نت چند فاکتور مهم دیگر را بین تبلت های موجود کنونی در عمل آزمایش کرده است که دیدین نتایج آن اطلاعات جالبی را در اختیارمان قرار میدهد.


در این بررسی تبلت ها ابتدا از نظر طول عمر باطری هنگام پخش ویدیو مورد بررسی قرار گرفته اند. روی هر کدام کارتون داستان اسباب بازی ۳ به صورت 720p با روشنایی نمایشگر یکسان پخش شده است. در این ازمایش ای پد برنده رقابت شده و توانسته ۱۲.۶ ساعت ویدیو پخش کند. رتبه دوم در طول عمر باطری را موتورولا زوم به دست اورده با ۹.۳ ساعت.


سپس سی نت سراغ تست مرورگرها رفته تا ببیند کدام تبلت صفحات وب را سریع تر باز می کند. این بار موتورولا زوم برنده بوده با زمان ۶ ثانیه و رتبه دوم در این رقابت به تبلت ۷ اینچی استریک دل رسیده است.


ازمایش سوم در مورد حداکثر میزان روشنایی نمایشگر بوده که با یک سنسور مخصوص اندازه گیری شده. در این بررسی ای پد با عدد ۳۸۸ برنده بوده و رتبه دوم گلکسی تب بوده با عدد ۳۶۴.


یک بررسی جالب دیگر محاسبه میزان contrast نمایشگرها بوده که در این آزمایش هم موتورولا زوم با کنتراست 1200:1 پیروز میدان بوده است.


با مشاهده جدول زیر می توانید بقیه تبلت ها را هم با یکدیگر مقایسه کنید.


compare_tablets_narenji_ir.jpg

 




حضور ذهن

 

 

حدود دو سال پیش بود. دو سه ماهی بود که با زنم متارکه کرده بودم. از یک

طرف فکر اینکه یک زن دیگه بگیرم را اصلا نمی کردم. از طرفی بالاخره مرد

بودم و به جنس مخالف نیاز داشتم. یک روز تو بقالی زن جوان چادری را دیدم

که برای خرید آمده بود. بدون توجه به او خریدم را کردم و از مغازه بیرون

آمدم. روز بعد وقتی در مغازه میوه فروشی بودم همان زن وارد شد و به من

سلام کرد. نگاهی به او کردم. زن جوان و زیبایی بود و لبخند زیبایی بر روی

لبانش داشت. من هم سلام کردم  و بعد از خرید از مغازه بیرون آمدم. ولی تا

مدتی به فکر لبخند زیبای او بودم.

بعد از ظهر دو روز بعد وقتی از سر کار به منزل برگشتم . زنگ منزل به صدا

درآمد. وقتی درب را باز کردم همان زن را دیدم که با همان لبخند زیبا دم

درب ایستاده. پس از سلام و علیک خودش را مریم معرفی کرد و گفت که همسایه

طبقه بالای ماست و

پرسید آیا قبض موبایل آنها اشتباها برای ما آمده است یا نه. جواب دادم

خیر . تشکر و خداحافظی کرد و رفت. آن روز مدت بیشتری به فکر او بودم .

احتمال زیادی می دادم که موضوع قبض موبایل بهانه است. پس از کمی تحقیق

متوجه شدم که آنها درست در طبقه بالای آپارتمان من زندگی می کنند. شوهر

این زن جوان یک نجار نه چندان جوان ولی قوی هیکل است که هر روز صبح زود

از منزل به سر کار می رود و حدود هشت ، نه شب به منزل بر می گردد. مریم

هم خانه دار است  و بچه ای هم ندارند.

خود بخود به وضعیت آنها حساس شده بودم.

در طول روزهای بعد مریم را در کوچه یا در مغازه می دیدم و همیشه با همان

لبخند گرم و زیبا با من روبرو می شد. یک بار ایستاد و مدت بیشتری سلام و

احوال پرسی کرد و احوال خانواده مرا پرسید. به او گفتم تنها زندگی می کنم

و  از همسرم جدا شده ام. جواب داد این را می داند و منظور از احوالپرسی

از خانواده ، پدر و مادرم هستند. جواب دادم که پدرم چند سال است به رحمت

خدا رفته و مادر پیرم در شهرستان نزد برادرم زندگی می کند

چند روز بعد زنگ درب آپارتمان مرا زد و یک کاسه آش به دست من داد و گفت

که برای خودشان پخته بود و یک کاسه هم برای من ریخته..

چند روز صبر کردم تا برای کاری دیگر مراجعه کند تا کاسه آش را که کمی

آجیل در آن ریخته بودم به او پس بدهم. ولی نیامد. از طرفی دلم می خواست

باز هم او را ببینم.

خلاصه یک روز بعد از ظهر دل به دریا زدم و رفتم طبقه بالا و زنگ در منزلش

را زدم. کسی جواب نداد.

ناچار به آپارتمان خودم برگشتم. فردای آن روز در خیابان او را دیدم و به

او گفتم که روز گذشته برای پس دادن کاسه آمده بودم. عذر خواهی کرد و گفت

حتما آن موقع حمام بوده و صدای زنگ درب را نشنیده. وقتی گفت حمام بوده به

اختیار بدن لخت او را در زیر دوش تصور کردم.  فردای آن روز  بعد از ظهر

به منزل ما تلفن کرد ( نمی دانم تلفن من را از کجا آورده بود) و خواهش

کرد چند دقیقه بروم بالا. گفت که برای اینکه همسایه ها حساس نشوند درب را

باز می گذارد و من بدون اینکه در راهرو صحبت کنم  به آپارتمان او بروم.

با اینکه بخاطر شوهر نجارش کمی احساس خطر می کردم ولی شوق

دیدن او مرا به آپارتمان او کشانید. به آهستگی وارد شدم و درب را بستم.

بدون چادر با لباس خانه یقه باز به پیشوازم آمد و کاسه پر از آجیل را از

دستم گرفت و گفت چون با روغن داغ دستش را سوزانده از من خواست به او کمک

کنم.

مثل آدمهای جادو شده به دنبال او به اتاق خواب رفتم و خودتان می توانید

تصور کنید چه اتفاقی افتاد. اصلا موضوع سوختن و این حرفها نبود. فقط این

را بگویم در طول چند سال زندگی با زنم ، هیچوقت اینقدر از سکس لذت نبرده

بودم. مریم کارش را حسابی بلد بود. در طول دو ساعتی که پیشش بودم چنان

لذتی به من داد که تا عمر دارم یادم نمی رود.

بعد از اینکه کمی آرام شدیم گفت از این به بعد وقتی شوهرش اول صبح به سر

کار رفت بهترین موقع دیدار ماست . او درب را باز خواهد گذاشت و من می

توانم پیش او بروم تا مدتها کار ما همین بود. وقتی شوهرش در راهرو از

جلوی درب منزل ما می گذشت و من رفتن او را می دیدم . سریع می پریدم طبقه

بالا و با مریم حالی می کردیم. در این مدت چند بار با شوهر او در خیابان

و یا راهرو روبرو شده بودم و سلام و علیکی کرده بودیم. یک بار در حیاط با

هم کمی صحبت کردیم . اسم او اکبر بود

در مجموع آدم خشن و ضمختی بود. وقتی تصور می کردم این هیکل ضمخت چطور بدن

لطیف مریم را در آغوش می کشد چندشم می شد. از طرفی عشق به مریم نمی گذاشت

در مورد عواقب ادامه این رابطه فکر کنم

پس از مدتی مریم و شوهرش برای چند روز به مسافرت رفتند. من دلم به شدت

برای مریم تنگ شده بود. خیلی به او نیاز داشتم.شبی که از مسافرت برگشتند

تا صبح نتوانستم بخوابم.خیلی به او نیاز داشتم. نزدیکای صبح خوابم برد.

صبح زود وقتی درب آپارتمان آنها صدا کرد با همان زیر پیراهن و زیر شلواری

بیرون پریدم و به آپارتمان آنها رفتم. با آن وضعیت خواب آلود اصلا

نفهمیدم که آن روز جمعه است. وارد تخت خواب شدم و از پشت او را بغل کردم.

احساس کردم خیلی ضمخت  است. بله درست حدس زدید، او اکبر آقا بود که در

تخت خواب خوابیده بود. مریم برای خرید نان به بیرون رفته بود. اکبر

آقا با تعجب و با خشونت به طرف من برگشت و گفت مرتیکه تو تخت خواب من

چکار می کنی؟ تنها جوابی که داشتم بدهم این بود. اکبر آقا من آمدم تو منو

بکنی

خوشبختانه اکبر آقا حرف مرا باور کرد و مرا با اردنگی از منزل خود بیرون

انداخت. من هم مجبور شدم خیلی زود از آن منزل نقل مکان کنم

 

  

 

انواع ازدواج :


 

 

 

* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.


* ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.


* ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند.


* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.


* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.


* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.


* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.


* ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.


* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.


* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.



* ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش در برود.