خدایا! همیشه میخواستم که شمع باشم، بسوزم، نور بدهم و نمونهای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم. میخواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. میخواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. میخواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان پایداری خود بلرزانم. میخواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان و مصلحتطلبان و غرضورزان را رسوا کنم. میخواستم آنچنان نمونهای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند، طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند... خدایا! تو را شکر میکنم که دریا را آفریدی، کوهها را آفریدی و من میتوانم به کمک روح خود در موج دریا بنشینم و تا افق بینهایت به پیش برانم و بدین وسیله از قید زمان و مکان خارج شوم و فشار زندگی را ناچیز نمایم... خدایا! تو را شکر میکنم که به من چشمی دادی که زیباییهای دنیا را ببینم و درک زیبایی را به من رحمت کردی تا آنجا که زیباییهایت را و پرستش زیبایی را جزیی از پرستش ذاتت بدانم
فقط وبلاگ نویس هایی که بازدید روزانه شان حداقل بالای 100 است و انگیزه ی کسب درآمد دارند اقدام به عضویت کنند
با تشکر