-
جالبه
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 11:35
خواهر روحانی در کلاس مدرسه مقابل دانش آموزان نوجوان، ایستاده بود. او در حالی که یک سکه یک دلاری نقره در دستش بود گفت: به دختر یا پسری که بتواند نام بزرگترین مردی را که در این دنیا زیسته است بگوید، این یک دلاری را جایزه می دهم. یک پسر خردسال ایتالیایی گفت: منظورتان میکل آنژ نیست؟ خواهر روحانی جواب داد: خیر، میکل آنژ یک...
-
ebadat
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 11:33
شبی از شب ها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود . در همین حال مدتی گذشت، تا آن که استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند ! استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم و برخورداری از لطف خداوند ! استاد گفت :...
-
امه عاشقانه غضنفر به عشقش
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 11:21
سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم شایدم نشناختی، منم غضنفر آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟ امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت...
-
طنز
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 10:48
یک دسته راهزن جلوی یک اتوبوس را می گیرند. سردستشون میگه همه پیاده شین ! یک دختر کوچولو مادر بزرگ شو نشون میده میگه: ببخشید، مادر بزرگ من هم پیاده شه؟ آخه ۸۰ سالشه . راهزن: وقتی میگم همه یعنی همه ! همه پیاده میشن . راهزن: همه مردها وایسن سمت چپ، همه زنها سمت راست . ... ... دختر کوچولو میگه: ببخشید، مادر بزرگ من هم...
-
جنین گفت فردوسی پاکزاد
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 10:02
چنین گفت فردوسی پاکزاد ( به مناسبت هزاره ی فردوسی ) با درود بر شما : خیام! زکریای رازی! انیشتین! فروید! استیو جابز که به نوعی پدر تکنولوژی نوین بود همه آمدند و رفتند؛ اما هنوز : در همسایگی ما مادری اسپند دود می کند ! پدری گوسفند می کشد ! دختری طالع بینی می خواند ! پسری پشت ماشینش می نویسد: بیمه قمر بنی هاشم ! هنوز...
-
بیا مهدی
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 09:55
حالا بهت نیاز دارم... یا مهدی(ع) بیا بیا که بیش از پیش میخوام بیای بیا که تنهام بهانه ای برای زندگی ندارم بهانه ای برای نفس کشیدن ندارم بهانه ای برای عاشق شدن ندارم بیا حالا بیا که پرم از غصه پرم از درد پرم از گناه حالا بیا که بیش از هر موقعی بهت نیاز دارم بیا حالا بیا
-
دلتنگی
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 09:52
داغونم و دلتنگ... خدا مارو واسه هم نخواست... خدا ما رو برای هم نمی خواست فقط می خواست همو فهمیده باشیم بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست فقط خواست نیمه مون رو دیده باشیم تموم لحظه های این تب تلخ خدا از حسرت ما با خبر بود خودش ما رو برای هم نمی خواست خودت دیدی دعامون بی اثر بود چه سخته مال هم باشیم و بی هم می بینم می ری و...
-
عشق
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 09:48
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است… دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد … دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند… دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد … دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد… دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…...
-
وداع
شنبه 5 فروردینماه سال 1391 13:49
به یاد عزیزی این مخزن الاسرار را وداع می گویم که ناقوس عشق را در کلیسای قلبم نواخت و مجبور به ترکم شد. تاابد آتش عشقش در وجودم شعله می کشد.
-
خداحافظ
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390 10:27
ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
-
فاصله
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1390 11:40
فقط فاصله است که دوری من و تو را نشان میدهد فقط فاصله است که میداند چقدر دلم برایت تنگ شده است اگر به این فاصله بگویم که تمام حرفهایم را برایت بگوید نمی تواند چون این حرفها آن قدر زیاد است که انداره آن از فاصله مرگ تا زندگی است بیا تا تمام عشق را برای تو و با نام تو معنی کنم بیا تا لحظه های عاشقی را با ثانیه ها تطبیق...
-
خیلی خوشحالم
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 12:51
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است گو شمع میارید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است در مذهب ما باده حلال است ولیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است در مجلس...
-
خدانگهدار
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 12:26
برای همیشه میرم تا جسم مرده ام را هدیه دهم به روح مرده ام
-
قصه اصرار هر روزی من
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 12:25
قصه ما را که به اینجا کشید؟ من؟ تو؟ ما؟ یاکه دیگران؟ میگویی کدام قصه؟ همین قصه اصرار هر روزی من ... همین داستان انکار هر روزی تو چه کسی با ما چنین کرد؟ میشود چشمانت را ببندی میخواهم برای اندکی خود را فراموش کنی یک دم به جای من نشینی تنها دمی بهار من... حالا به جای من بگو که باشد قبول تنها منم مقصر این درد بزرگ و بس...
-
دست خودم نیست
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 12:10
اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای به خدا بدان که این دست خودم نیست ! اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست ! دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو...
-
وداع کردم
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 11:55
آسون وداع کردم باهات با این که میمردم برات کاشکی نمیذاشتم بری کاشکی میافتادم به پات خواستم بگم ترکم نکن پیشم بمون ای نازنین شرح پریشونیمو تو چشمای بارونیم ببین هر شب با کلی اشتیاق زُل میزدم به آسمون فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون
-
لعنت به فاصلهاااااااااااااااااااااااااااااااااا
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 11:51
دلم بدجوری هواتو کرده ......... کاش می توانستم دستان گرمت را بگیرم .........!!! کاش می توانستم از نزدیک در چشمان عاشقت نگاه کنم اما این فاصـــــــــله بین من و تو نمی گذارد تنها عشقم را از نزدیک ببینم ای خدا این فاصـــــــــــله را از میان ما محو کن که دیگر طاقتم به پایان رسید....!!! دیگر طاقت این دوری را ندارم.......
-
درد عشقی کشیدم که مپرس
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 11:47
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی: دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من...
-
درد عشقی کشیدم که مپرس
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 11:42
پرسیدم : عشق چیست ؟ گفت : آتش است . گفتم : مگر آن را دیده ای ؟ گفت : نــــه در آن سوخته ام. رفتم مرا ببخش مگو وفا نداشت راهی به جز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه پر حسرت تو را با اشک دیده ز لب شستشو دهم رفتم که ناتمام بمانم در این سرود رفتم که با...
-
کجایی همسفر خاطره هام
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 11:13
زندگی دفتری از خاطرهاست… یک نفر در دل شب.یک نفر در دل خاک.یک نفر همدم خوشبختیهاست… یک نفر همسفر سختی هاست…چشم تا باز کنیم عمرمان میگذرد..ما همه همسفر رهگذریم…انچه باقست فقط خوبیهاست من خسته ام وغرورم اجاز ه نمی دهد بیفتم از پا حتی تبرهایی که در ریشه هایم گیر کرده اند با تعجب نگاهم می کنند این درخت مگر چند ساله است!!...
-
عاشقانه
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 11:10
مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد حتی باغبون نفهمید … که چه آفتی به من زد رگ و ریشه هام سیاه شد , تو تنم جوونه خشکید اما این دل صبورم به غم زمونه خندید آسمون تو مرگ عشقو توی یاخته هام نوشتی این یه غم نامه ی تلخه که تو سر تا پام نوشتی من به لحظه ی شکستن اگه نزدیک اگه دورم از ترحم تو بیزار … که خودم سنگ صبورم
-
عاشقانه
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 11:09
عاشقانه بی تو من چیستم؟ ابر اندوه… بی تو برگ پاییزم در پنجه ی باد بی تو اشکم… دردم… آهم… آشیان برده ز یاد مرغ درمانده به شب گمراهم بی تو خاکستر سردم خاموش… نتپد دیگر در سینه ی من دل با شوق… نه مرا بر لب بانگ شادی نه خروش… با تو چون سرو استوارم از باد … همچو قاصدکان رقصانم…شاد با تو خورشید،نورش را می تاباند تا آن سوی...
-
حال من دست خودم نیست
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 10:53
حسِ خوبی نیست در رویایِ کسی گم بشی که . . فکر تو حتــــــــی در خوابش نمیگنجد … بودن ها هم بودن های قدیم …!! نه اینترنت بود، نه تلفن . . . فقط نگاه بود، روبرو، چشم در چشم … به همین خلوص، به همین کیفیت، به همین سادگـــــــــی !! از تنهایی گر یز ی نیست بگذار برای همیشه یخ بزنم نمیخواهم کسی شال گردن اضافه اش را دور...
-
جان گداز
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 10:44
از من رمیده ای و من ساده دل هنوز بی مهری و جفای تو باور نمی کنم دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم دیگر چگونه مستی یک بوسه ترا دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم یاد آر آن زن ‚ آن زن دیوانه را که خفت یک شب بروی سینه تو مست عشق و...
-
عاشقانه
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 10:29
ای مـــــــــــرد مردانگی ات را با ش ک ستن دل دختری که دیوانــــه ی توســــت ثابت نکــن مردانگی ات را با غرور ب ی اندازه ات به دختری که عاشق توست ثابت نکن … … مـردانگی ای نهـــــــا نیســت مردانگی را زمانی میتوانی نشان دهی که دختری با تمام تنهایی اش به تو تکیه کرده که دختری با تکیه به غرور تو در این دنیای پر از نامردی...
-
عاشقانه
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 10:28
ای غصه مرا دار زد ی خسته نباشی آتش ب ه شب تار زدی خسته نباشی ای غصه دمت گرم که در لحظه ی شادی با رگ رگ م ن تار زدی خسته نباشی!!!
-
عاشقانه
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 10:26
در حالِ فرار از دیگری باشد ! دقیقاً زمانی که داری توی بیخیالی همه چیزو فراموش میکنی ! یهو یه آهنگی ؛ یه نوشتهای ؛ یه اسمی ؛ یا حتی یه حرفی ، همه خاطراتو میاره جلو چشمت .. . آی داغون می شی هرگز به امید فراموش کردن کسی، سراغ آدم دوم نرو! عاشق شدن چیز ساده ایست …. آنقدر که همه ی انسانها توان تجربه کردن اون رو دارند !...
-
عاشقانه
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 10:23
وقتی نه دستی برای گرفتن است، نه آغوشی برای گریه، نه شانهای برای تکیه؛ انتظار نداشته باش خندهام واقعی باشد می خندم تا تو آرام باشی… این روزها فقط زندهام تا دیگران زندگی کنند
-
انوشیروان ساسانی وخانه گِلی پیرزن
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 12:58
انوشیروان ساسانی وخانه گِلی پیرزن وقتی کارگزاران انوشیروان ساسانی در حال بنا کردن کاخ کسرا بودند به او اطلاع دادند که برای پیشبرد کار ناچارند برخی از خانه هایی که در نقشه بارگاه ساسانی قرار گرفته اند را نیز به قیمتی مناسب خریداری و سپس ویران کنند تا دیوار کاخ از آنجا بگذرد، اما در این میان پیرزنی هست که در خانه ای گلی...
-
اوزان دوری
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 12:10
در این درگه که گه گه کَه کُ ه و کُ ه کَ ه شود ناگه زامروزت مشو غره که از فردا نه ای آگه