گرچه سی سال دلم یاور وغمخوار نداشت
عیب ازاو نیست، ازاین رو زخودش عار نداشت!
گوهری بود که پنهان شده در دامن خاک
"یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت"!
روزگاری است که باید خفن و داف شوی
دل ما عور و ادا و قر و اطوار نداشت!
می فروشند کنون جای قناری، گنجشک
گوهر ما که فروشنده مکار نداشت!
شده معیار، جمال و هنر و پول و سواد
مانده تنها کسی ار بهره ازاین چار نداشت
هرکسی دارد ازاین چارصفت، مقداری!
هست کم این که زهریک دوسه خروارنداشت؟!
ازچه نالم که دراین دوره ظاهربینی
پدرم خانه به مقدارسه هکتار نداشت!
نه ورا اسمی و رسمی، نه ورا پول کلان
خانه در رشدیه و ، حجره به بازار نداشت!
چشم من فاقد سگ بود و کسی را نگرفت!
کمر بی هنرم مهره ای ازمار نداشت!
ای خدا! سهم دماغم دوبرابر دادی!
بخت ما سهمی ازانصاف تو انگار نداشت!
خواستی دایره قسمت ما را بکشی
ولی افسوس که این دایره پرگار نداشت!
تو که دنیات(!) برای همه شوهر دارد
تا که شد نوبت ما پس چه شد این بار، نداشت؟!
پطروسی یافت نشد تا که فداکار شود
و شود شوهرمن، هیچ کس ایثار نداشت!!
یعنی ای ایزد منان! جهان هستی ت
یک عدد مرد فداکار وفادار نداشت؟!
هیچ کس نیست بگوید:"جگرت را بخورم"!
بخت ما یک فقره هند جگرخوار نداشت!!
"خانه بخت" شنیدم ز دهان دگران
خانه بخت من انگارکه دیوارنداشت!
خانه ای هم که نسازند برایش دیوار
حاصلی جز تل سنگینی ازآوار نداشت!
هرکه آمد، اگر او عادت ناجوری داشت
در عوض پول و سواد و هنر و کار نداشت!
ورنه گر پول و سواد و هنر و کاری داشت
قبل ِمن، عاشق ِ شیدا و گرفتار نداشت؟!
یا اگر هم که دلش فارغ ازاین و آن بود
یا که اوGF ِ فابریک، به ناچار نداشت،
مطمئنم که مرا نیز نمی خواست دلش
دومین بار دگر رغبت دیدار نداشت!
این یکی کیفیت ظاهری اش پایین بود
آن یکی حالت و اخلاق بهنجار نداشت!
این یکی داشت اگرcar ولی کارنداشت
آن یکی داشت اگر کار ولی car نداشت!
طبق یک اصل ز مورفی* اگر او دکتر بود
جزخودمن به همه عمر، یه(!) بیمار نداشت!
آن که می شد بله را گفت به او، وقتی رفت
برنگشت و به تقاضای خود اصرار نداشت!
گوییا بخت مرا بسته کسی، می دانم!
بر گره هاش، کسی قدرت انکار نداشت!
ای که بی شوهری! ازخیر عروسی بگذر
هرچه خواهی زجهان، بگذر و بگذار، نداشت