ملا نصرالدین با دوستی صحبت می کرد
(( ملا هیچ وقت به فکر ازدواج افتادی؟ ))
ملا نصرالدین پاسخ داد: (( فکر کرده ام. جوان که بودم تصمیم
گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم به دمشق رفتم و با زن
پر حرارتی آشنا شدم: اما او از دنیا بی خبر بود.
بعد به اصفهان رفتم آنجا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی
درباره ی آسمان و زمین داشت اما زیبا نبود.
بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختری زیبا با ایمان و
تحصیل کرده ازدواج کنم. ))
پس چرا با او ازدواج نکردی؟
(( آه رفیق ! او هم دنبال مرد کاملی می گشت ))
چقدر یکساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست ولی 90 دقیقه بازی فوتبال مثل باد میگذره!!! چقدر خنده داره که : صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی با همون پول خرید میریم مبلغ ناچیزیه !!! چقدر خنده داره که : یکساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یکساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره !!! جقدر خنده داره که : وقتی میخوایم عبادت و دعا کنیم ، چیزی یادمون نمیاد که بگیم ، اما وقتی میخوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم !!! چقدر خنده داره که : خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته ، اما خوندن صد سطر از پرفروش ترین کتاب رمان دنیا آسونه !!! چقدر خنده داره که : برای عبادت و کاررهای مذهبی وقت کافی در برنامه روزمره پیدا نمیکنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی میکنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام دهیم !!! چقدر خنده داره : شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور میکنیم ، اما سخنان قرآن رو به سختی باور میکنیم !!! چقدر خنده داره : همه مردم میخوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد داشته باشند و یا کاری در راه خدا انجام بدهند به بهشت بروند !!!
|