ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
فقط فاصله است که دوری من و تو را نشان میدهد
فقط فاصله است که میداند چقدر دلم برایت تنگ شده است
اگر به این فاصله بگویم که تمام حرفهایم را برایت بگوید نمی تواند چون این حرفها آن قدر زیاد است که انداره آن از فاصله مرگ تا زندگی است
بیا تا تمام عشق را برای تو و با نام تو معنی کنم بیا تا لحظه های عاشقی را با ثانیه ها تطبیق دهم و برایت آن شعری را که سالها در سرودنش سعی کردم بخوانم تا بدانی در این مدت برایم چه گذشته است.
دوری،عشق های کوچک را از بین می بره ولی به عشق های بزرگ عظمت می ده
دیدم ندیدنت فقط میتونه که کورم کنه
گفتم صداتو نشنوم شاید که از یادم برد
دیدم تو گوشام جز صدات نیستش صدای دیگری
ندیدن و نشنیدنت فکرت رو از دلم نبرد
فقط دونستم بی تو دل پرپر شد وگم شد و مرد
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است | سلطان جهانم به چنین روز غلام است | |
گو شمع میارید در این جمع که امشب | در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است | |
در مذهب ما باده حلال است ولیکن | بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است | |
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است | چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است | |
در مجلس ما عطر میامیز که ما را | هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است | |
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر | زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است | |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است | همواره مرا کوی خرابات مقام است | |
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است | وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است | |
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز | وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است | |
با محتسبم عیب مگویید که او نیز | پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است | |
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی | کایام گل و یاسمن و عید صیام است |