اینجانب آدمی هستم که کلهم اجمعین با حرکتای دسته جمعی حال میکنم
حال میکنم که با گروهی یهویی با یه عالمه فشار جمعیتی و له ولورده شدن بریم یجای و همگی با هم برگردیم حالا اگه شده یه نفر هم تویه این فشار جمعیت به خواسته ش برسه فقط حال میکنم که همگی باهم باشیم پیوند قلبها مهمه با هم بودن مهمه دوست داشتن همه برای یه نفر مهمه
انگار هنوز خودم این جمله رو درست درک نکردم!
چی شده باز؟ چرا ادای آدمای بدبخت رو در مییاری؟!!!
لذت میبری؟ از اینکه خودتو نبینی؟ به خودت اهمیت ندی؟ با خودت لج کنی؟ چت شده آخه؟
آره با توام٬ با تو که همیشه نشستی و زیرکانه به حرفای من گوش میدی! کاش لااقل فقط گوش میدادی!اما تو حرف زیاد میزنی...همش به من دستور میدی٬ همش فکر و خیال منفی به من القا میکنی! کی می خوای دست بر داری؟
خسته نشدی؟
اما من خسته شدم! دیگه نیمیخوام به حرفات گوش بدم!بشین سرجات!
ازین به بعد من بهت دستور میدم٬تو هم که مجبوری گوش بدی!چون اگر تیریپ رئیس مرئوسی باشه...اینجا رئیس منم!!!!بهت میگم فاطمه این کارو بکن این کارو نکن! تو هم که از خودت اراده نداری٬پس همه چی روبه راه میشه!!اما قبول دارم که کمک تو هم بی اثر نیست!
پس گذشته رو بی خیال٬بزن قدش
داشتم با خودم حرف میزدم!!!با اونیکه بعد از خدا٬اول از همه با منه! یکم ساده لوحه٬اما اگه کمکش کنم می تونیم با هم کنار بیایم و پیشرفت کنیم
شما هم با خودتون حرف میزنین؟
چقدر خودتون رو دوست دارین؟
...
حوزه علمیه قم شعبه اروپا اعلام کرد همه زنها آگاه باشند که برهنه خوابیدن در تخت همراه کسی و مدام فریاد زدن
oh my God
به عنوان عبادت پذیرفته نیست!!!
بجای متهم کردن یکدیگر بیاید با هم بخندیم ...( ستاد جایگزینی چس با گوز)
احوالپرسی رشتی ها: حالا ما زن نداریم تو نباید به ما سر بزنی؟؟؟؟
دفتر خاطرات یک ترک: خیلی فقیر بودیم مادرم قادر به زاییدن من نبود خاله ام منو زایید...
ترکه لامپ توالتش می سوزه، میگه بدبخت شدم باید از حفظ برینم!
لره میره داروخانه روش نمیشه بگه کاندوم میخوام، شلوارش رو در میاره میگه برای این کوچولو لباس کار دارید؟!!!
ترکه دخترش بچه دار نمیشد بعد از کلی دوا درمون میفهمن باید شوهرش بدن.
به یارو میگن چرا دوتا زن داری میگه شاید شب مهمون بمونه.
مادر به دخترش میگه دوام زندگیت چطوره؟ میگه قد و قامتش خوبه ولی استقامتش کم شده.
لره تو خواستگاریش میگوزه تا برن سر اصل مطلب.
ترکه شب عروسیش برای محکم کاری تمام پرده های خونه رو هم پاره میکنه
دختره توی آسانسور لباسشو در میاره وبه لره میگه فکر کن من زنتم لره هم لباسش رو در میاره میگه پس اینها رو هم بشور!
از لره خواستن به بم کمک کنه گفت الان دستم تنگه انشاالله زلزله بعدی.
از پسر آخونده می پرسن تو که پدرت آخونده میدونی محشر کجاست؟
میگه آره کون مامانم، چون بابام هر وقت دست میزنه میگه محشره!!!