الف : انسانیتب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق
فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای گریز از گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزکیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذکر گوپی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق دردها
س: سخاوت برای گشایش کارها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طاقت برای تحمل شکست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در
صدف
ع: عطوفت برای غنچه نشکفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداکاری برای قلب های دردمند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ک: کرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امیدها
م: محبت برای نگاه معصوم یک کودک
ن: نکته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یکرنگی برای گریز از تجربه دردهای
مشترک
چارلی چاپلین میگه : شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص
کسایی که به فکرمون هستن رو به گریه می اندازیم. ما گریه می کنیم برای کسایی که به فکرمون نیستن. و ما به فکر کسایی هستیم که هیچوقت برامون گریه نمی کنن. این حقیقت زندگیه. عجیبه ولی حقیقت داره. اگه این رو بفهمی، هیچوقت برای تغییر دیر نیست
حکایتیست غریب دوست داشتنت و عجیبتر از ان دلتنگ شدن برایت.
مهربان من مهربانی بر من تمام کردی
غربت را نباید در الفبای شهر غربت جستجو کرد!!!! . . . همین که عزیزت نگاهش رو به دیگری فروخت تو غریبی...
در چشمان کسی که پرواز را نمی فهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچک تر خواهی شد
آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها محترم ترند . همه آدمها برابرند ، اما بچه ها واجبترند . همه آدمها برابرند ، اما خانمها مقدمترند. همه آدمها برابرند ، اما سیاهها بدبخت ترند و سفیدها برترند. در کل همه آدمها برابرند ، اما بعضیها برابرترند
سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته در این بغض درنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آن که می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلازارترین شد چه دلازارترین
نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
نه همین در غمت این گونه نشاند
با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش ازین عشق و سر افراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
عاشقانه می نویسم برای تو همراه همیشگی من
این متن زیبا هم از طرف من تقدیم به دلای پاک همتون:
شب عفو است و محتاج دعایم
ز عمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی
خدا را در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی ز ما کن
کمی هم جای ما او را صدا کن
بگو یا رب فلانی رو سیاه است
دو دستش خالی و غرق گناه است
بگو یا رب تویی دریای جوشان
در این شب، رحمتت بر وی بنوشان
عشقت حسین تا به خدا می برد مرا
یعنی که از سرا به سُها می برد مرا
در کشتی نجات تو تا آرمیده ایم
آسوده از محیط بلا می برد مرا
وقتی که نور توست چراغ هدایتم
ایمن ز هر مسیر خطا می برد مرا
دل خالی از کدورت و زنگ گنه شود
تا درمیان بزم عزا می برد مرا
این جان امانتی ست که بر تو فدا کنم
تا کی به مقتل شهدا می برد مرا
تدبیر عاشقان چو به دستان دلبر است
باشد که میل یار کجا می برد مرا
معراج ما سینه زنان جای دیگر است
یک یا حسین کرب و بلا می برد مرا
از شهر کوفه صوت غریبی می رسد که تا
دروازه های شهر جفا می برد مرا
التماس دعا